تو را نگاه میکنم، هیچ نیست در نگاهت..

ساخت وبلاگ
دلم میخواست تورا ذوب میکردم، میگذاشتمت در جایخی فریزر، یخ که میزدی، میکشیدمت بیرون و همچون قرص کلسیم‌هایی که مادر دوازدهم به دوازدهم با زورِ برادرِ بزرگ تر وارد معده ات میکند، قورتت میدادم. اما همین که بخواهم قورتت بدهم در گلویم بپری، سرفه کنم، نفسم بند آید، خون از دماغم فوران زند، چشم هایم قُلمبه بزند بیرون، دستانم هیچ و پوچِ اطراف را بخواهد بگیرد، تو ماتِ حرکاتم شوی و من ماتِ تویی که هنوز با من سرِ جنگ داری.

داشتیم کامینگ بَک تو لایف می‌کردیم، نذاشتی....
ما را در سایت داشتیم کامینگ بَک تو لایف می‌کردیم، نذاشتی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pardarshab بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 9 خرداد 1398 ساعت: 2:16