To heal; thoughts, thoughts, thoughts.

ساخت وبلاگ

یکی شبیه حرف‌های تو توی تنم لول می‌خورد، لول می‌خورد. و خودش را روی سنگ‌فرش‌های چرک خیابان می‌کِشاند دنبالم. حواسم را پرت می‌کنم که خالی کند خودش را از من. اما هی پا که می‌گذارم خانه، همه آسفالت‌ها را کنده کنده می‌آورد اتاق. و زیر فشارهای عصبی‌ام قایم نمی‌شود. که من، به حضور می‌شناسمش. به همیشه بودن‌های عصیان گرفته. و ساعات عجیبی که خدا از من پرت می‌شود دور. سرِ جاده‌های پیچ در پیچِ خواهش، به خود چسبش می‌کنم. با چشم‌های بسته، با حواسِ نبوده. برای شتاب‌های چسبیده به تن.

داشتیم کامینگ بَک تو لایف می‌کردیم، نذاشتی....
ما را در سایت داشتیم کامینگ بَک تو لایف می‌کردیم، نذاشتی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pardarshab بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 15 فروردين 1400 ساعت: 22:27