Edge of darkness

ساخت وبلاگ

میدونی؟ با صدای اذان ظهر از خواب پامیشم. صبحانه رو سه یا حتی مثه امروز شیش میخورم. دوباره روی دم و بازدم مادر دقیق میشم که نکنه آلزایمر تمومش کرده باشه. سریالارو قورت میدم. میخندم با داداشم و دندونامو نشون میدم. ساعت دو رنگارنگ میخورم و توی تاریکی دنبال هنذفری شب شروع میکنم. با طلوع خورشید روز تموم میکنم. ولی هرچی دنبال خودمم، پیداش نمیکنم. اینجا "لبه‌ی تاریکی‌ه"

داشتیم کامینگ بَک تو لایف می‌کردیم، نذاشتی....
ما را در سایت داشتیم کامینگ بَک تو لایف می‌کردیم، نذاشتی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pardarshab بازدید : 62 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 14:52